معرفى اجمالى
«عين الحيات [الحياة]» اثر عالم نامدار اواخر دوران صفوى محمدباقر مجلسى (1037-1110ق)، كتابى فارسى در اخلاق و عرفان اسلامى شيعى است. اين كتاب ترجمه و شرح سفارشها و توصيههاى اخلاقى پيامبر اكرم(ص) به ابوذر غِفارى صحابى معروف آنحضرت است؛ كه شامل مباحث ارزشمند اخلاقى و اعتقادى است كه از سرچشمه خاندان وحى و رسالت سيراب گرديده است.
ساختار
كتاب با مقدمهاى از محقق و مؤلف كتاب آغاز و مباحث بهصورت سلسلهوار ذكر شده است.
نثر كتاب در بيشتر بخشها از نمونههاى نثر ساده و روان دوران صفوى است و مطالب عمدتاً در شرح روايات پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) است. هدف مؤلف آن بوده است كه با اين كتاب، مردم عادى و غيرمتخصص را با عرفان اسلام اصيل آشنا سازد و آنها را از گرايش به عرفانهاى آميخته با عناصر مسيحى، بودايى، يونانى، هندى، مانوى و زرتشتى بازدارد و به عرفان تشيع ناب سوق دهد.
گزارش محتوا
نويسنده در ابتداى كتاب پس از ذكر فضائل سلمان و ابوذر، كيفيت اسلام ابوذر و سلمان، مظلوميت ابوذر و ظلم عثمان نسبت به وى و احوالات ابوذر و چگونگى وفات وى را ذكر كرده است.
بعد از آن نوبت به وصيت رسول خدا (ص) به ابوذر مىرسد، در همين راستا، بخش اول حديث را در چند فصل بيان نموده و در فصل اول در توضيح رؤيت خدا به توضيحى از حضرت امير(ع) درباره رؤيت اشاره مىكند كه از ايشان سؤال شد آيا خداى خود را ديدهاى؟ فرمود: تا خدا را نمىديدم هرگز او را عبادت نمىكردم. سائل پرسيد كه خدا را به چه كيفيت يافتى؟ فرمود كه: خطا كردى، به چشم او را نتوان ديد، و ليكن دل، او را به حقيقت ايمان و يقين ديده است. در فصل دوم، غرض از خلقت آسمان و زمين را معرفت و عبادت دانسته است.
در فصل سوم، در بيان شرائط اعمال خاطر نشان كرده كه در اين رساله احصاء شرايط اعمال نمىتواند نمود، لكن بعضى از آنها را اشاره كرده است. در فصل چهارم نيز حضور قلب را مورد بحث قرار داده است.
نويسنده در فقره بعدى حديث، به ذكر چند اصل، مىپردازد كه از آن جمله است: قبول جميع عبادت، متوقف بر معرفت است، ايمان سرمايه ابدى است، ايمان داراى مراتب مىباشد.
نويسنده، دجال را يكى از فتنههاى آخرالزمان، قبل از ظهور حضرت صاحبالامر(عج) مىداند و بيان مىكند كه در احاديث عامه وارد شده است: او در زمان حضرت رسول(ص) متولد شد و حضرت به نزد او رفتند و با حضرت سخن گفت. حضرت به او تكليف اسلام كرد، و قبول نكرد، و گفت: تو به پيغمبرى از من سزاوارتر نيستى، و هرزهها گفت، و دعواهاى بزرگ كرد، حضرت به او فرمود: دورشو كه از اجل خود تجاوز نخواهى كرد، و به آرزوى خود نخواهى رسيد، و غير آنچه از براى تو مقدر شده است نخواهى يافت. سپس حضرت به اصحابش فرمود: هيچ پيغمبرى مبعوث نشده است مگر اينكه قوم خود را از فتنه دجال حذر فرموده است و....
مؤلف در ادامه مباحث كتاب به بيان فضيلت علم و يادگرفتن و ياد دادن علم و فضل علما مىپردازد، اصناف علم و نافع آن را بيان مىكند، همچنين آداب علم و عمل نمودن به آن و اصناف علماء و صفات عالمى كه متابعت او را مىتوان نمود، مذمت علم بىعمل و مطالبى از اين دست را ذكر مىنمايد.
در بخش انتهايى حديث شريف به بيان تمثيلاتى كه پيشوايان دين در مذمت دنيا براى تنبيه غفلتزدگان بيان فرمودهاند، پرداخته و ده تمثيل را ذكر مىكند؛ مفصلترين آنها تمثيل دهم است كه به قصه بلوهر و يوذاسف كه مشتمل بر حكم انبياء و مواعظ حكماست و داراى فوايد بىنظيرى است. اين داستان، حكايت پادشاهى است كه در ممالك هندوستان با لشكر فراوان و مملكت وسيع، و مهابت عظيم، پيوسته بر دشمنان پيروز مىشد و از شهوات فروگذارى نمىكرد و محبوبترين مردم نزد وى كسى بود كه او را بر اعمال ناشايسته ستايش مىكرد و قبايح او را در نظر او زينت مىداد و دشمنترين مردم نزد او كسى بود كه او را به ترك آنها امر مىكرد.