فصل هشتم:آداب راه رفتن و نشستن

در احادیث معتبره از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون از پیاده رفتن مانده شوید، استعانت جویید به تند راه رفتن که واماندگی را برطرف می‌کند.

در حدیث دیگر فرمود: کمر را محکم ببندید و بر روی شکم ببندید، تا آن که پیاده رفتن بر شما آسان شود.

در حدیث معتبره از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر شما باد به راه رفتن در شب، که زمین در شب پیچیده می شود. [مراد زودتر طی شدن مسیر است .

از حضرت صادق علیه السلام منقول است: زمین در آخر شب پیچیده می شود. و فرمود: چون امیر المؤمنین علیه السلام سفر می کردند در آخر شب حرکت می کردند.

از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون در شب فرود آیید، بر سر راه فرود میایید و در شکم رودخانه ها فرود میایید، که محل درندگان و ماران است.

در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است: در میان رودخانه فرود میایید که مبادا سیلابی بیاید و به شما ضرر برساند.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی مدارا کردن را دوست می دارد و یاری می کند بر آن، پس چون بر حیوانات لاغر سوار باشید در منزل ها فرود آیید، پس اگر زمین خشک باشد و گیاه نداشته باشد تند بروید، و اگر پر گیاه باشد منزل به منزل فرود آیید.

از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: اگر در زمین پر آب و علف روید به تأنّی و مدارا بروید. و از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون راه را اشتباه کنید به جانب راست میل کنید.

از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: هرکه در سفر راه گم کند. فریاد کند: «یا صالح اغثنی»، به درستی که از برادران مؤمن شما از جنّیان شخصی هست که صالح نام دارد و از برای خدا در شهرها می گردد و چون صدای شما را می شنود، جواب می گوید و راهنمایی می کند.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون راه را گم کنی فریاد کن: «یا صالح یا صالح ارشدونا الی الطریق رحمکم اللَّه». راوی در حدیث گفت: ما در سفری راه گم کردیم، شخصی را گفتیم که از ما دور شد و فریاد کرد به این نحو که مذکور شد، پس برگشت و گفت: صدای آهسته ای شنیدم، گفت: راه از جانب راست است. اندک مسافتی که رفتیم، راه را یافتیم. و از عمربن یزید که از ثقات اصحاب ائمه علیهم السلام است روایت کرده است که گفت: ما در یک سالی در سفر مکه معظّمه راه را گم کردیم، پس سه روز ماندیم و راه را طلبیدیم، نیافتیم. پس چون روز سوم شد، آبی که برداشته بودیم تمام شد، پس جامه های احرام را پوشیدیم به عنوان کفن و حنوط کردیم، در آن حال شخصی از رفیقان ما برخاست و فریاد کرد: «یا صالح یا اباالحسین». پس کسی از دور جواب گفت. پرسیدم: کیستی؟ خدا تو را رحمت کند. گفت: من از آن گروهم از جن که به حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ایمان آوردند و کسی به غیر از من از آن ها نمانده است و کار من این است که گمشده را به راه برسانم. ما همه جا از پی صدای او رفتیم تا به راه رسیدیم.

 

برگرفته از کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی ره

خواندن 8076 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.