و مشهور میان علما این است که اگر تصدیق کند یاگوش دهد از روی رضا و خواهش، او نیز در گناه متل غیبت کننده است. چنانچه از حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه منقول است که: شنونده غیبت یکی از دو غیبت کننده است. و ظاهر بعضی از احادیث معتبره و کلام بسیاری از علما آن است که تا ممکن باشد می باید رد آن غیبت بکند، و منع کند، و برادر مؤمن خود را یاری کند. و اگر نتواند، برخیزد، و اگر قدرت بر برخاستن هم نداشته باشد، به دل کراهت داشته باشد و راضی به آن نباشد. چنانچه به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه منقول است که: هر که برادر مؤمن او را نزد او غیبت کنند، و او را نصرت و یاری کند، خدا او را در دنیا و آخرت یاری کند. و هر که او را یاری نکند و دفع غیبت از او نکند، و حال آن که قدرت بر نصرت و اعانت او داشته باشد، خدا او را پست کند در دنیا و آخرت.
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که: هر که رد کند غیبت را از عرض برادر مؤمن خود، آن عمل برای او حجابی گردد از آتش جهنم. و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که رد کند از عرض برادر مسلمان خود، خدا بهشت را برای او بنویسد البته. وبعضی از علماگقته اند که: هرگاه شخصی غیبت شخصی کند، و ما ندانیم که آن شخص استحقاق غیبت دارد یا نه، جایز نیست که گوینده را نهی کنیم و حکم به فسق او کنیم. زیرا که احوال مسلمانان محمول بر صحت است. و گاه باشد که غرض صحیحی در این غیبت داشته باشد، و نهی کردن او ایذای مسلم است. و تا معلوم نشود که آنچه او می کند فسق است، ایذای او جایز نیست. و دور نیست که در این باب به تفصیلی قایل توان شد که اگر قایل شخصی باشد که ظاهر احوال او این باشد که غرض صحیحی ندارد منعش توان کرد. و اگر قایل از اهل صلاح و ورع باشد و بنای اکثر امورش بر تدین باشد و محامل صحیحه درباره او بسیار باشد، اگر ممکن باشد، بر وجه حسنی او را بازدارند که او آزرده نشود، به این که توجیهی برای فعل آن شخص غایب پیدا کنند یا به نحو دیگر بکنند. والا ساکت شوند و حکم به فسق قایل نکنند. و در این باب رعایت احتیاط مهما امکن از طرفین لازم است. والله یعلم.
برگرفته از کتاب عین الحیات علامه مجلسی ره