به مناسبت روز بزرگداشت علامه مجلسي(ره)
عبارتي وجود دارد كه طي آن گفته ميشود: بزرگان را جز بزرگان نميشناسند. اين حقيقت كه ميان بزرگان سنخيت وجود دارد، قابل ترديد نيست و ميتوان آن را در همه زمانها و مكانها قطعي پنداشت.
صاحب مستدركالوسائل ميرزا حسين نوري طبرسي در مقام يك محدث والامقام در حق علامه مجلسي قلم در دست گرفته و درصدد اداي حق برآمده است. آنچه ميخوانيد برگرفته از كتاب <فيض القدسي في احوال المجلسي> است كه ميرزاي نوري به قلم آورده و كوشيده است پردهاي از عظمت سلسلهدار روايت و حديث را كنار بزند، لازم به اشاره است كه اين كتاب توسط سيد جعفر نبوي به فارسي ترجمه شده و با نام <فيض قدسي> توسط انتشارات علمي / فرهنگي چاپ و منتشر شده است.
ستايش خدايي راست كه چشمه زندگاني دلهاي اوليائش را از درياهاي انوار معرفتش جاري ساخت و براي تقديس وجودش و اعتراف به ناتواني از دريافت كنه ذات و اوصافش حقاليقين را توشه راه بندگان خويش قرار داد.
و درود بر منظر عقول و پناه برگزيدگان نيك و روشنيديدگان و مقياس روشناييهاي اسرار، محمد(ص) كه پيامبر برگزيده است و درود بر دودمان پاكش كه مفاتيح غيب و مشكات انوارند.
همانا در ياد كرد گذشتگان صالح و عالمان راسخ در دين - كه از فروغ امامان - عليهمالسلام - هدايت يافتند و پاي خويش جاي پاي آنان گذاشتند و به شيوه ايشان زيستند و در پيشگاه آنان بار افكندند و ملازم درگاهشان شدند و جز از جام و پياله آنان در كام نكشيدند تذكر و پندي است براي بازماندگان و انس و دلگرمي است براي آيندگان، و مددكار پيمودن راه كمال، و روي آوردن به كارهاي شايسته است. و نيز وسيلهاي براي زنده نگاه داشتن و به كمال رسانيدن انوار هدايت پيشوايان ديني است چه آنكه با ياد كرد عالمان ديني كه از ولايت امامان عليهمالسلام كامي برگرفتهاند، خود ياد كردي از امامان عليهم السلام و بزرگان دين خواهد بود و نيز پرداختن به آن روايتي است كه بر همنشيني و مجالست عالمان ديني ترغيب و بر گفتگويشان تشويق گرديده است. زيرا كسي كه به زندگاني عالمان گذشته و مراتب دانش و پرستش و فضل و پارسايي آنان از هر سو بنگرد، در بهرهوري از گفتار و كردار و پيروي از سلوك و آداب آنها چون همنشين و مانوس با آنان خواهد بود.
از اين رو است كه طريقه مشايخ بر ضبط و جمعآوري و تدوين زندگاني آن بزرگان در جزوات و كتابهاي ارزشمند و نفيس استوار گشته است، و در اين راه خود را به رنج و سختي انداختهاند تا آنجا كه رنج سفر را بر خويش هموار و سرزمينها و بيابانها را در نورديدند و خشكيها و درياها را گذر كردند و به تشويق آنهايي كه شرح حال بزرگان را به خامه آراسته و به خاطر سپردند، همت گماشتند و مولفان و گردآورندگان اين مجموعه را ستايش كردند و در بزرگداشتشان كوششي شايان نمودند.
آنچه آيتالله بحرالعلوم و المعالي علامه طباطبايي قدس سره به خط شريفش در ظهر نسخه اصلي كتاب تتميم امل الآمل كه اكنون نزد من موجود است نگاشته است، گواهي بسنده در اين باب است.
برادري ايماني و دوستي روحاني، از من درخواست نمود كه زندگينامه دانشمند علامه، مولف كتاب بحارالانوار را براي اينكه گوشهاي از حق او بر مسلمانان ادا گردد، به رشته تحرير در آورم و مناقب و فضائل ايشان را به ياد آورم و كتابها و رسالههايش را گرد آورم و به پدران و خاندان و نسلش و نوادگان و اساتيد و شاگردانش كه باعث استواري اركان دين اسلام شدهاند و مردم را به راه راست راهنمايي نمودهاند اشارتي نمايم، من نتوانستم بر اين درخواست دست رد بزنم و از خداوند طلب خير نموده و درخواست وي را اجابت كردم. و آن را <الفيض القدسي فيترجمه العلامه المجلسي> نام نهادم. و در چند فصل آن را مرتب نمودم.
نمونهاي از مناقب و فضائل علامه مجلسي (رحمهالله)
محقق تيزهوش حاج محمد اردبيلي در كتاب <جامع الرواه> آورده است:
محمد باقر بن محمد تقي بن مقصود علي، ملقب به مجلسي - كه خداوند سايهاش را مستدام دارد - استاد و شيخ ماست، بزرگ اسلام و مسلمين، خاتم مجتهدين، پيشوا، علامه محقق مدقق، جليل القدر، عظيم الشان، بلند مرتبه، يگانه دوران و نادره روزگار خويش، شخصيت بسيار موثق، داراي دانشي سرشار و مصنفات بسيار، كار او گواه بزرگي قدر و منزلت و والايي جايگاه اوست.
تبحر وي در دانشهاي عقلي و نقلي و دقت ديدگاه و درستي رايش، و موثق بودن و امانتداري و عدالت او پرآوازهتر از آن است كه بيان گردد و والاتر از آن كه عبارت پيرامون وي به گردش درآيد، فيض وجود او و پدر بزرگوارش همه را در برگرفته است - خداوند ايشان را در امور دين و دنيا، مورد رحمت خويش قرار دهد و بيشترين پاداشهاي نيكان را نصيبشان گرداند.
او مولف كتابهاي نفيس و ارزشمندي است، وي به من اجازه روايت عنايت نمود تا تمامي احاديث را از وي روايت كنم.
نگارنده گويد: در بين مسلمانان، كسي چون اين استاد بزرگوار، و اين درياي بيكران و كوه بلند و رفيع، در ترويج تشيع و بزرگداشت كلمه حق وشكست صولت بدعتگذاران، و نابودي اباطيل بيدينان، و احياي سنتهاي فراموش شده دين مبين اسلام، و گسترش آثار پيشوايان مسلمانان، به روشهاي گوناگون و طرق مختلف توفيق نيافته است. بهترين و ماندگارترين آنها نوشتارهاي بسيار دقيق و اعجابآوري است كه در ميان مردم منتشر گرديده است و عالم و جاهل، عام و خاص، مبتدي مشغول به تحصيل و مجتهد فارغ از كسب علوم، عرب و عجم، و گروههاي مذاهب گوناگون، و صاحبان آراء مختلف، شب و روز از آن بهرهمند ميباشند.
دانشمند و فاضل هوشيار، <آقا احمد> فرزند محقق زبردست، <آقا محمدعلي> و او فرزند استاد اكبر، [وحيد] بهبهاني - كه خداوند مقامشان را والا گرداند - در كتاب <مرآت الاحوال> آورده است:
به تحقيق هيچ شهري از بلاد اسلام و كفر، خالي از نوشتههاي ايشان نيست.
و نيز ميافزايد:
كشتياي در طوفاني گرفتار ميشود و تمامي سواران آن پس از كوشش و تلاش بسيار، و رنج طاقتفرسا خود را به جزيرهاي كه در بلاد كفر قرار داشت و اثري از اسلام در آن وجود نداشت ميرسانند. در خانه يكي از ساكنين آنجا ميهمان ميشوند و از سخنان او پي ميبرند كه مسلمان است به او ميگويند: مردم اين جزيره همه كافرند و تو رهسپار بلاد مسلمين نشدي. چه چيزي تو را به اسلام تشويق و ترغيب نموده است و علت مسلمان شدنت چيست؟ اين مرد به اتاقش رفت و كتاب <حق اليقين> علامه مجلسي را آورد و گفت: من و خانوادهام به بركت و ارشادات اين كتاب مسلمان شدهايم.
و نيز گفته است:
بعضي از موثقين، از مولي محمد تقي مجلسي - كه رحمت خدا بر او باد - پدر بزرگوار علامه مجلسي، برايم نقل كردهاند كه گفت: در شبي از شبها، پس از فراغ از تهجد و عبادت، حالتي برايم ايجاد شد كه از آن حالت فهميدم، در اين هنگام هر حاجت و درخواسي از خداوند نمايم اجابت خواهد نمود. فكر كردم چه درخواستي از امور دنيا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمايم كه ناگاه با صداي گريه محمدباقر در گهوارهاش مواجه شدم و بيدرنگ گفتم: پروردگارا، بحق محمد و آل محمد(ص) اين كودك را مروج دينت و ناشر احكام پيامبر بزرگت(ص) قرار ده و او را به توفيقاتي بيپايان موفق گردان.
و همو گفت: ظهور كارهاي خارقالعاده از او بيشك از آثار اين دعا بوده است. علامه مجلسي از طرف سلاطين، در شهري چون اصفهان، به مقام شيخالاسلامي منصوب گشت و به تنهايي تمامي نزاعها و دعاوي را رسيدگي مينمود، و در اين حال از نمازگزاران بر مردگان و از نماز جماعت و به ميهماني رفتن و مراسم عبادت، روي بر نميتافت و به جهت آنكه بسيار مهمان ميشد شخصي مسئول بود كه اسامي ميزبانان را بنويسد و هنگامي كه نماز عشاء پايان مييافت نام ميزبان را براي وي بيان ميداشت تا به خانه او برود. او اشتياقي وافر به تدريس داشت، و از مجلس درس وي فضلاي بسياري بيرون آمدند.
شاگرد گرانمايهاش <ميرزا عبدالله اصفهاني> در كتاب <رياض العلماء> تصريح كرده است كه شاگردان او به هزار نفر ميرسيد.
نويسنده مرآت الاحوال اضافه ميكند:
خانه خدا و عتبات عراق را مكررا زيارت نمود و امور زندگي و نيازهاي دنيويش را در نهايت ترتيب و انضباط مواظبت ميكرد. با اين حال، شمار نوشتههايش به آن همه رسيد. (ذلك فضل الله يوتيه من يشاء) اين از فضل و رحمت الهي است برهركس كه بخواهد ميبخشد.
و نيز گويد:
در شيوايي بيان، و حسن تعبير، به منزلتي والا و قله رفيعي دست يافت، و در ان همه نوشتارهاي بسيار، چيزي از دقايق نكات زبان عربي از نظر وي مخفي نماند، در نشر مذهب شيعه به آن پايه رسيد كه عبدالعزير دهلوي سني مذهب، مولف كتاب <التحفه الاثني عشريه في رد الاماميه> تصريح نموده است كه اگر مذهب شيعه، مذهب محمدباقر مجلسي نامگذاري شود به تحقيق شايسته است چرا كه رونق شيعه به واسطه او بوده و پيش از اين داراي آن عظمت نبود.
در كتابهاي <لولوه البحرين> و <الروضه البهيه> در شرح حال علامه مجلسي آمده است:
در ترويج تشيع و زنده نگاه داشتن دين پيامبر اسلام(ص) به وسيله تصنيف و تاليف، و امر به معروف و نهي از منكر، و نابودي دشمنان و مخالفين هواپرست و بدعتگذار، بويژه صوفيه و بدعتگزاران در دين، چون اين مرد بزرگوار، در عصر خويش و پيش از آن همتايي او را نبوده است. وي امام جمعه و جماعت بود و هماني بود كه حديث و نشر آن را بويژه در ايران ترويج نمود و احاديث را اعم از احاديث فقهي و ادعيه و قصص و حكاياتي كه به معجزات و جنگها و غير آن، از امور شرعي مربوط ميشد براي ايرانيان به زبان فارسي برگردانيد. به علاوه در امر به معروف و نهي از منكر بسيار جدي بود و در بخشندگي و سخاوت، نسبت به كساني كه به وي روي ميآوردند دست بازي داشت.
كشور شاه سلطان حسين به علت شدت فرومايگي و كمتدبيريش به وجود شريف ايشان اداره ميشد و هنگامي كه مجلسي ديده از جهان بربست، زمام امور از دست شاه برفت و بينظمي در كشور آشكار گشت و در همان سال شهر <قندهار> از حيطه حكومت وي خارج شد و خرابي همواره بر مملكت چيره گرديد تا آن كه حكومت به طور كلي از وي گرفته شد.
نگارنده گويد: اما اين مطلب كه در ترويج تشيع، از لحاظ تاليف و تصنيف كتاب كسي به پاي ايشان نميرسد، امري آشكار و غير قابل انكار است مگر آن كه كسي قلبا كينهورزد و ديدگان خود را بربندد. در ميان عالمان ديني شخصيتي كه از جهت تاليف و تصنيف و تحقيق، بيش از سايرين باشد آيهالله علامه حلي است - كه خداوند مقامش را در آخرت والا گرداند - چنانكه از فهرستهاي دانشمندان شيعه اين امر آشكار ميگردد. شيخ <محمد بن خاتون عاملي> در ابتداي كتاب <شرح اربعين> شيخ بهايي در اين زمينه مطلبي بدين مضمون آورده است:
تاليفات علامه حلي از جهت گستردگي به ميزاني است كه اگر شمارش شود در برابر هر روز از ايام عمرش بالغ بر هزار بيت ميگردد.
نوشتن چنين حجمي، در نزد اهل فن از اغلاط شايع و دروغهاي آشكار به شمار ميآيد.
فاضل آگاه <ميرزا عبدالله اصفهاني> در كتاب <رياض العلماء>[پس از نقل قول محمدبن خاتون عاملي] آورده است:
پيشواي ما علامه حلي كسي است كه در گستردگي دانش و فراواني تاليفاتش در علوم مختلف شكي نيست، ولكن اين گفتار، سخن كسي است كه اطلاعي از شمار تاليفات و مصنفات ايشان ندارد، چرا كه تعداد كتابهاي علامه حلي رضيالله عنه مشخص و ضبط شده است و مقدار عمر وي نيز معلوم ميباشد و اگر محاسبه كنيم و از دقت كافي نيز مسامحه نماييم در برابر هر روز از ايام عمر او از اوان بلوغ و تكليف تا زمان وفات به اندازه دويست بيت هم نميشود. پس آنچه مشهور شده تخمين و گزافي آشكار است، بلكه اگر تمامي آنچه در ايام حياتش به خط خويش نوشته است اگر چه از تاليفات خود ايشان هم نباشد به اين مقداري كه گفته شده نميرسد. و اين گزافهگويي از افراد ناآگاه بايسته است.
نظير اين گفتار، مانند آن است كه در بين اهل تسنن، درباره پيشواي دينيشان <محييالدين نووي> شارح كتاب <مسلم> و كتابهاي ديگر كه ساكن سرزمين شام بوده شهرت يافته است، معروف است كه وي در علوم باطل خويش كتابهاي بسياري نوشته است به گونهاي كه اگر بررسي شود در برابر هر روز از ايام عمرش دو جزوه خواهد شد و اين هم از ساختههاي اهل تسنن و از عجايب و گزافههاي آنهاست.
ولكن بر كسي پوشيده نيست كه ترويج تشيع به واسطه تاليفات علامه بزرگوار مجلسي، بيشتر و كاملتر از ترويج تشيع به واسطه تاليفات علامه حلي است و اين به دلائلي است كه در ذيل خواهد آمد:
1- از ميان كتابهاي علامه حلي جز تعدادي كتابهاي فقهي و اصول و رجالي، در ميان مردم رايج نبود، و ساير كتابهاي وي شهرتي نيافته و به كار عموم مردم نميآيد، بلكه از برخي كتابهاي ايشان هيچ اثري باقي نمانده است، بر خلاف تاليفات مرحوم مجلسي كه اغلب آنها تاكنون در بين مردم مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
2- از كتابهاي مرحوم علامه حلي جز علما و محصلين كه به مدارجي از علوم دست يافته و بهرهاي وافر از درك و فهم را كسب نمودهاند، سود نخواهند برد. اما نوشتههاي مرحوم مجلسي به گونهاي است كه دانشمند و دانشجو از آن بهره ميبرند، بلكه جاهل و دانا، زنان وكودكان از آن استفاده ميكنند و هيچ دانايي نيست كه توانايي بهرهبرداري از كتابهاي او را داشته باشد - چه به شنيدن و چه خواندن - و از آنها استفاده نكند.
3- از كتابهاي علامه حلي جز عرب زبان نميتواند استفاده كند برخلاف تاليفات مرحوم مجلسي كه عرب و عجم از آن استفاده ميكنند، بلكه در نهايت، گروهي از بزرگان فضل و دانش، ترجمه اكثر كتابهاي عربي ايشان به زبان فارسي و از فارسي به زبان عربي را متعهد شدند كه در فصلهاي آينده بدان اشاره خواهد شد.
يكي از اساتيد بزرگ از قول علامه بحرالعلوم طباطبايي برايم نقل كرده است كه: وي آرزو داشت تمامي نوشتههايش در ديوان عمل علامه مجلسي درج شود و در عوض فقط يكي از كتابهاي فارسي ايشان كه ترجمه متون اخبار و روايات است و همچون قرآن مجيد در همه جا منتشر گرديده در نامه عمل او نوشته شود. چرا چنين آرزويي نداشته باشد، در حالي كه روزي و ساعتي از شب و روز، به خصوص در ايام متبركه و اماكن مشرفه نيست مگر آنكه هزاران هزار عابد و گروهي ازصالحان وپارسايان، نيايشگر و مناجاتكننده، زائر و آن كس كه به تعقيبات نماز مشغول است، فريادگر و گريان، به ريسمان تاليفات او چنگ زدهاند و به وسيله آنچه او نگاشته است متوسلاند و از توشه او بهرهمند ميشوند و به زيور آن آراستهاند و از روشنيهاي آن برميگيرند. و در روايات صحيحه كه آراء برگزيدگان و نيكان در مورد آن روايت ثابت شده آمده است:
چنين فردي [با نوشتن كتابهايش] با كساني كه از آن كتابها استفاده ميكنند و به فيوضاتي دست مييابند و از آنچه (ربالبريات) به آنها عنايت نموده بهرهمند ميشوند، شريك خواهد بود.
خوشا به حال آنان كه همواره در ميان دستههاي زائران و فريادگران در رفت و آمدند و در عرصه نياشگران و زاريكنندگان با اخلاص، منقلب و دگرگون ميشوند.
بلكه كمتر جايي است كه در رثاي امام حسين - عليهالسلام - مجلسي برگزار گردد و او را بهره و نصيبي از آن نباشد. (ذلك فضل الله يوتيه من يشاء).
از نمونههاي فضائلش آنكه، در دولتخانه متصدي شكستن بتهاي هنديان شد. چنانكه معاصر گرانمايه او <امير عبدالحسين خاتونآبادي> در ضمن وقايع جماديالاولي سال هزار و نود و هشت، آن را خاطرنشان ميسازد.
محدث جزائري در كتاب <مقامات> ميگويد:
در دهه نود سال يك هزار سلطان - ايدهالله يعني شاه سليمان صفوي موسوي، امور مسلمين و احكام دين را به استاد محمدباقر مجلسي واگذار نمود و او نيز، احكام شريعت را چنانكه شايسته است اجراء نموده است - خداوند تعالي، او را در شهر اصفهان كه پايتخت نيز هست باقي نگاه دارد.
براي مجلسي حكايت كردند:
بتي است در اصفهان و كفار هند، پنهاني آن را پرستش ميكنند، وي افرادي را بدانجا فرستاد و دستور شكستن آن را داد در حالي كه كفار هند، ثروت زيادي به شاه بخشيدند تا بت را نشكنند، و آن را به هند انتقال دهند ولي شاه نپذيرفت. اين بت خدمتكاري داشت كه ملازم آن بود. پس از شكستن بت، خدمتكار براثر فراق و دوري از آن ريسماني به گردن خودآويخت و انتحار نمود.
در كتاب <تاريخ وقايعالسنين والاعوام> - چنانكه پس از اين بدان اشاره خواهد شد - ولادت ايشان را بيان كرده و ميگويد:
در سنه 1098 كه همان سال شكستن بتهاست پادشاه سليمان جاه، پادشاه ايران، ايشان را شيخالاسلام بالاستقلال كردند - مدالله تعالي في عمره واطال بقاه - و تا حال كه روز پنجشنبه نوزدهم صفر است از سنه >1104< بحمدالله تعالي، عامه و خاصه اهل روزگار از افادات و كتب مصنفه او مستفيد ميشوند.
و در ضمن وقايع آن سال نوشته است:
روز شنبه 4 شهر جماديالاولي سنه >1098< نواب اشرف اقدس همايون، شاملو شاه سليمان صفوي بهادرخان، از راه تصلبي كه داشت از براي ترويج امور شرعيه مقدسه و تنسيق امور شيعيان، مولانا محمدباقر مجلسي را تعيين فرمودند به شيخالاسلامي دارالسلطنه اصفهان، و از راه رعايت علما و استرضاي خواطر آخوند مكرر بر زيان خجسته بيان، لفظ التماس جاري ساختند.
از همه آنچه ميان داشتيم روشن ميشود كه تمامي ستايشهايي را كه علماي بزرگ در خصوص اين اقيانوس بيكران ابراز داشتهاند با اغراق و مبالغه همراه نبوده است و بد نيست گوشهاي از آنها را در اينجا بياوريم.
در كتاب <مناقبالضلاء> مجلسي را چنين توصيف ميكند:
ملجا محدثين در تمامي دوران و پناه مجتهدين در همه شهرها كه با راي صائبش غواص درياي انوار حقايق، و با ذهن نافذش، مشكات انوار رازهاي غامض است. دلهاي عارفان را زندگي و ديدگان رهپويان را روشني است، پناه نيكان و منظر عقول دانشمندان آگاه، استخراج كننده نكات جديد از ريشههاي مسائل و استنباط كننده گوهرهاي نفيس از درون دلايل، بيانگر پيچيدگيهاي مسائل حلال و حرام، تبيينكننده مشكلات قواعد و احكام دين، رئيس فقهاء و محدثين، آيت خداوند در ميان جهانيان، نمونه محققين و مدققين دانشمندان بزرگ، برگزيده متقدمين و متاخرين مجتهدين و فقهاي گرانقدر، شيخ الاسلام و ملجا مسلمانان، خدمتگذار اخبار و آثار ائمه معصومين - عليهمالسلام و محقق زبردست، علامه مولي محمدباقر مجلسي - خداوند جايگاهش را پاك و مقامش را در آخرت والا گرداند و از اهوال و سختيهاي روز واپسين نجات بخشد و در روز حسرت و پشيماني او را روسفيد نمايد.
و در كتاب <امل الآمل> چنين ميگويد:
مولاي جليلالقدر ما، محمدباقر فرزند محمدتقي مجلسي، دانشمندي است با فضيلت، ماهر، محقق، مدقق، علامه بسيار دانا، فقيه، متكلم، محدث بسيار موثق، جامع نيكيها و فضيلتها، جليلالقدر، و عظيمالشان - خداوند حياتش را طولاني گرداند.
در اجازهنامه علامه طباطبائي بحرالعلوم، به سرور توانا، سيدعبدالكريم بن [سيدمحمد بن] سيدجواد كه او فرزند گرانمايه سيدعبدالله شارح كتاب <نخبه> است، دربيان طريق روائي شيخ بزرگوار موليابوالحسن شريف چنين گويد:
از استادش خاتم حديثدانان گرامي، نشردهنده دانشهاي دين و آيين الهي، دانشمند رباني، پرتوافشان روشنايي، خدمتگزار اخبار امامان پاكنهاد، و غواص بحالارانوار دائي ما علامه مولي محمدباقر، گشاينده دانشهاي ديني.
سيدعبدالله [جزائري]، شارح كتاب <نخبه> كه عالمي بسيار نيايشگر و از بيم خداوند سخت در آه و ناله بوده است در اجازه كبيرهاش، مجلسي را چنين توصيف ميكند:
صاحب نظر در علوم عقلي و نقلي، بيهمتا در فروع و اصول، ترويجدهنده تشيع در سده دوازدهم، استاد اساتيد، ناشر اخبار امامان پاكنهاد - عليهمالسلام - و آسانكننده راههاي دانش ديني براي خاص و عام....
محقق زبردست <شيخ اسدالله كاظميني[كاظمي] در مقدمه كتاب <مقابس الانوار> پس از توصيف پدر بزرگوار علامه مجلسي، او را چنين توصيف ميكند:
يكي از عالماني كه با نام و القاب از وي ياد ميكنم فرزند و شاگرد گرانمايه و بزرگوار و داناي با كمال، سرچشمه فضيلتها و رازها و حكمتها، غواص درياهاي روشنائيها، استخراجكننده گنجهاي اخبار و اسرار آثار كه روزگاران و دوران چون او به گوش نشنيده و ديدگان به مانند او نديده، كشف كننده انوار كلام خداوندي و اسرار تفسير و تاويل، گشاينده پيچيدگيهاي احكام و مشكلات دانشها به روشنترين روش و بهترين دليل، آن كه احساني سرشار و دانشي بسيار و نوشتههاي روشنگر و تاليفات درخشان دارد، زينت دهنده مجالس و مدارس و منبرها، بزرگ و شريف فاضلان و مهتران دوران گذشته و حال، استاد متين، گسترش دهنده دانش، <مولي محمد باقر> است - كه خداي، رضوان خويش را بدو پاداش دهد و او را در منزلگاه فردوس [برين] جاي دهد.
بنابر آنچه دانشمند زبر دست معاصر <ميرزا محمد باقر خوانساري> - كه مقام والايش پيوسته باد - در كتاب روضات الجنات آورده است كه دانشمند گرانقدر امير محمدحسين خاتونآبادي سبط مرحوم مجلسي در كتاب <حدائق المقربين> - كه شرح حال برخي از دانشمندان و نيكان، و بهترين و با فضيلتترين آنها كه سي تن از علماي نامآور و نويسندگان كتب به شمار ميآيند و با شرح حال <ثقة الاسلام كليني> آغاز، و با ياد استادش به انجام ميرساند - ميگويد:
آخرين و سيامين شخصيت از عالمان ديني، مولاي ما محمد باقر مجلسي است - كه خداوند ضريح شريفش راتابناك و روح لطيفش را پاكيزه گرداند - او بزرگترين فقها و حديثدانان گرامي، و از گرانمايهترين عالمان بزرگ دين است. و در رشته هاي فقه و تفسير وحديث و رجال و اصول كلام و اصول فقه بر ديگر فضلاي روزگارش برتري داشته و برتمامي دانشمندان صحنه دانش مقدم بوده و كسي از متقدمين و متاخرين دانشمندان و عارفان، از جهت منزلت به جلالت قدر و به جامعيت آن مقرب درگاه خداوند رحمان نبودند. ايشان از جهات مختلف كه روشنترين آنها شش وجه است بر تشيع حق دارد:
1- او با انديشه تكميل شرح <كتب اربعه> - كه در تمامي اعصار منبع و مرجع به شمار ميرود - كار خويش را آغاز كرد. و حل مشكلات و كشف پيچيدگيهاي آن را بر ديگر فضلاي بلاد آسان نمود. و هر يك از شرحهاي ايشان بر كتابهاي <كافي> و <تهذيب> به صد هزار بيت بالغ گرديد. كتاب <من لايحضرهالفقيه> را شرح نكرد و به شرح پدرش براين كتاب اكتفا نمود. و نيز از من خواست كه كتاب <استبصار> را شرح كنم، و من به بركت فرمايش وي آن را به انجام رساندم. آنگاه هنگام رحلتش به من وصيت كرد كه آنچه از شرح او بر كتاب <كافي> باقي مانده است تكميل نمايم و نيز هماكنون بنا به دستور شريف ايشان بدين كار اشتغال دارم.
2- او تمامي احاديث شيعه را كه روايت شده ولكن در كتب اربعه - كه در برابر همه احاديث شيعه چون قطرهاي از درياست - نيامده، در كتاب بحارالانوار گردآوري نمود كه هيچ يك از علما، توانايي انجام چنين كاري را ندارد و كتابي چنين كه با دلايل و اقوال، تمامي روايات را جمعآوري و ضبط نمايد و اين همه سودمند و فراگير باشد در ميان شيعه نگارش نيافته است.
اين كتاب 25 جلد است و 17 جلد آن به اتمام رسيده و بيش از هفتصد هزار بيت است و هشت جلد ديگر ناتمام مانده و بدون توضيح و تبيين نگارش يافته است. او به من وصيت نمود آنها را تكميل نمايم و اميد است انشاءالله پس از آنكه از شرح كتاب <كافي> فارغ گشتم به زودي به سعادت اين خدمت نائل گردم.
3- تاليفات فارسي ايشان كه در نهايت استفاده و بهرهدهي در امور دنيوي و اخروي است و زمينه هدايت بيشتر انسانهاست كمتر خانهاي در بلاد اسلامي است كه نوشتههاي او به آنجا راه نيافته باشد.
4- برپا داشتن نماز جمعه و جماعت و برپايي پرستشگاهها به گونهاي كه از هنگام رحلت او تا اين زمان كه پنج سال از آن ميگذرد تقريبا همانند آن عبادتگاهها تاكنون بنا نشده است؛ بلكه بيشتر سنتها و رسومي كه به بركت ايشان در بين مومنين عادت شده بود و در شبهاي عزيز وليالي احيا هزاران هزار از مردم در مساجد و تكايا به وظايف مخصوصشان و گوش فرا دادن به مواعظ بليغ و نصايح عميق، اشتغال داشتند همه به بوته فراموشي سپرده شد.
5- فتواها و جوابهاي مسائل ديني كه از طرف او صادر ميشد، مسلمانان در نهايت سهولت از آن بهره ميبردند درحالي كه امروز سردرگماند و نميدانند چه كنند، گاهي به اين روي ميآورند و گاهي به آن، و آنها نيز احكام عجيبي كه با همديگر مباينت داشته از روي ناداني و تجاهل به صورت گفتار يا نوشتار صادر ميكنند.
6- نيازهاي مومنان را بر ميآورد، كمكشان ميكرد و ظلم و ستم ستمگران و اشرار را از آنان برطرف ميساخت، و شكايات ستمديدگان را به گوش روسا و دستاندركاران ميرساند تا به نجات آنان بيانجامد.
همه سخن آنكه، حقوق آن سرچشمه كمالات و معدن خيرات، برمتدينين، بلكه برتمامي اهل زمين بسيار است، آثار و تاليفاتش، تا روز قيامت باقي و بركات آن بر روح شريفش جاري است و بهرهها و ثوابهايش همواره بديشان خواهد رسيد.
همه نوشتههاي با ارزشش تخمينا بر يك ميليون و چهارصد هزار بيت و اندي، بالغ ميگردد و اگر اين مقدار را با همه عمر شريفش در نظر بگيريم، در برابر هر روز 53 بيت و اندي خواهد شد.
اين حقير نزد ايشان كتب احاديثي برخواندم و او در سال 1085 اجازه روايت نوشتههايش و ديگر مولفات ساير علمايي را كه به ايشان اجازه داده شده بود، با خط شريف خويش برايم نگاشت و در آن به درجه اجتهادم تصريح نمود در حالي كه من در آن روز بيش از 27 سال نداشتم، حقوق او بر من به حساب در نميآيد و نيز بر اين حقير حق پدري و تربيت و ارشاد و هدايت دارد.
در ايام جوانيم نسبت به رشتههاي حكمت و فلسفه شوق بسيار داشتم و تمام سعي و همت خويش را صرف تحصيل و تحكيم مباني آن مينمودم تا آنكه خداوند در راه حج مرا به مصاحبت ايشان موفق نمود و من [از آن هنگام] با او ارتباط برقرار نمودم و به نور هدايتش راه يافتم و به تتبع كتابهاي فقيه و حديث و ديگر دانشهاي ديني پرداختم و مدت چهل سال از باقي عمرم را در خدمت او سپري نموده و از فيوضات ايشان بهرهمند گشتم در حالي كه آثار كرامت و استجابت خواستههايش را به چشم ديدم و در اين مدت جز حسن نيت و اخلاص و صفاي باطن از وي نديدهام - خداي حقوقش را بر مومنين پاداش دهد و در والاترين مكانهاي بهشت مقام بخشد.
مرحوم امير محمد حسين خاتونآبادي [در كتاب ديگرش] موسوم به <مناقب الفضلاء> پس از بيان پارهاي از كتابهاي استاد وجدش <مجلسي> ميگويد:
با ارزشترين كتابي كه درباره مذهب شيعه نوشته شده، كتاب <بحارالانوار> است. به دينم سوگند! كتابي جامع چون اين كتاب نوشته نشده، چرا كه اين كتاب در بردارنده اخبار و ضبط و تصحيح آن، و داراي فوايد بيشمار و تحقيقات بسيار است، و پرسشي نيست كه به نحو شايستهاي ادله و مبادي و تحقيق و تنفيحش در آن بيان نشده باشد - خداوند تلاش او را با پاداش و بزرگترين دستاوردها همراه سازد.
نگارنده گويد: بلكه آيهاي و حديثي را در اصول و فروع و داستانها و اختلاقيات و مسائل ديگر نمييابي، مگر اينكه آن را توضيح داده و تبيين و تحقيق نموده است. از اينرو است كه تامل درباره آنچه از ايشان - طابثراه - نقل شده است روش ميشود، چرا كه روزي در مجلس وي بحثي درباره كثرت مصنفات آيه`الله علامه حلي به ميان ميآيد و حاضرين مجلس از آن همه نوشته به تعجب در مينشينند و يكي از آنان چنين اظهار ميدارد كه: مصنفات مولاي ما كمتر از منصفات آيهالله علامه حلي نيست، كه در اين هنگام مرحوم مجلسي ميگويد: مكتوبات من كه همه از سنخ گردآوري است كجا، و مكتوبات علامه حلي كه همه تحقيقات و مطالب علمي و نظري است كجا؟
البته اين از تواضع و فروتني مرحوم مجلسي است، اگرچه كساني كه اطلاعي از شرحها و حاشيهها و تحقيقات ايشان ندارند و خبرگي در كيفيت جمعآوري و اخراج اخبار متشتت از مآخذ، و تصحيح متون احاديث، و تشخيص اخبار مبهم ندارند غير از اين را توهم كنند. ما منكر بزرگي مقام علامه حلي از جهت ديدگاه و فهم و دقت و اطلاع او نيستيم، بلكه سخن بر سر اين است كه نوشتههاي علامه حلي آيا تحقيقاتي است بيش از نوشتهها و تحقيقات و توضيحات علامه مجلسي بزرگوار؟ كه به واسطه همين تحقيقات بيشمارش، عالمان بزرگي چون استاد اكبر، <وحيد بهبهاني>، آيهالله <بحرالعلوم>، استاد اعظم <شيخانصاري> و عالماني ديگر - كه به گفتار، گزاف نگويند و در تمجيد و ستايش باب اغراق نگشايند - او را <علامه> لقب دادهاند و اين مطلب بركسي كه به نوشتههاي اين بزرگان مراجعه كند پوشيده نخواهد ماند.
به علاوه او اغلب متون رواياتي را كه متداول است، همانگونه كه هست ترجمه [دقيق] نموده و اين گونه ترجمه براي هر شخص دقيق و متقي و مطلعي، كاري بس دشوار است.
و نيز آنچه در ميان بيهوده گويان وطعنه زنندگان به عالمان رباني، شهرت يافته است كه ايشان را در گردآوري روايات همراهان بسياري است و او را بهرهاي از تاليفاتش، جز بيان عناوين و صدر خبر نيست و بقيه از آن همكاران اوست، اين سخن كسي است كه اطلاع از كيفيت تصنيف و تاليف ندارد و نميداند كه كمك به مولف، در اخراج بعضي از روايات از منابع پراكندهاش، بيش از كمكي نيست كه تاليف كتب اربعه و جمع اقوال در متون منظم و مهذب به فقيهان ميكند.
اما توهم اينكه ديگران براي وي مينوشتند، فقط در بعضي از دعاهاي بزرگ و روايات طولاني - چنانكه در بعضي از نسخههاي اصلي بحار ديدهايم - صادق است. و اين كجا و همه روايات و بيانات و شرح حالها كجا؟ به علاوه ما ديدهايم، بلكه در نزد ما بسياري از مجلدات كتابهاي ايشان موجود است كه به خط ديگري است و او پس از آنكه بر برخي از روايات دست يافت به خط شريفش بدان اضافه نمود.
آري، خداوند قبور سلاطين صفويه را پر نور گرداند و آنان را با اجداد پاكشان محشور نمايد، چرا كه آنها در جمعآوري آن همه كتابهاي قديمي با ارزش كه در گوشه و كنار بلاد پراكنده بود تا آنجا كه برايشان ميسر بود او را ياري نمودند.
<سيد عبدالله بن سيد نورالدين بن سيد نعمتالله جزايري> كه سروري گرانمايه و بسيار نيايشگر و از بيم خداوند سخت در آه و ناله بوده است در پايان اجازه نامه كبيرهاش، پس از آنكه پارهاي از احوال نابسامان عالمان زمانش و همراهي نكردن پادشاهان و سرشناسان و روزگار را براي كسب تحصيل، و گرفتاريها و تنگدستيها و سختيهايشان را برميشمارد، چنين ميگويد:
سده گذشته نسبت به اين سده، كاملا متفاوت بوده است، چرا كه آنان از نعمت بسيار، و زندگاني مرفه بهرهمند بودند، مردم به احترام آنان شائق، و در بزرگداشتشان كوشا، و در اداي حق كامل آنان كوتاهي نميكردند. براي آنان مدارس تاسيس ميكردند و مجالس برپا ميداشتند و كتابها و وسائل مورد نيازشان را آماده ميساختند و دلهاشان را از هرآنچه منابع تحصيل كمالات شود مصون ميداشتند.
از هر رود و دريايي آشاميدند و نيك و بد روزگار را دريافتند و تجربه اندوختند. دلهاي بزرگان و اشراف با آنان بود. و خيرات و نيكيها از گوشه و كنار به جانب آنان متمايل ميگشت. كرامات از دور دستها بدانها روي ميآورد. و دلهاي گنهكاران در برابرشان خاضع، و قلوب ستمگران در پيشگاهشان آرام ميگشت. نعمتها به سويشان سرازير شده و نشانههاي عظمتشان در محافل بيان ميشد، آوازه آنان در شهرها و دهكدهها و باديهها گسترش مييافت. سرزمين عيش، همواره براي سكونتشان گسترده بود، باران رحمت آسمان برآنان ميباريد و كارها برايشان آسان ميگشت. و گردنكشان سخت در برابرشان خاضع ميشدند.
پادشاهان، حقوق آنان را با احترام و بزرگداشت به جا ميآوردند، و از منافع خويش بهرهاي بيش، شريكشان ساخته و خوردنيها برايشان ميگسترانيدند و وسايلشان را از دور دستها مهيا ميساختند و به ترويج و انتشار آثارشان توجه داشتند و در بسط چراغ هدايت آنان و نيكناميشان از هيچ كوششي فرو گذار نميكردند.
از پدرم شنيدم، جدم - كه رحمت خدا برآنان باد - فرمود: هنگامي كه علامه مجلسي آماده نگارش كتاب <بحارالانوار> شد، در به دست آوردن كتابهاي قديمي تلاش مينمود و آنها را بررسي ميكرد. به او خبر رسيد كتاب <مدينه العلم> مرحوم <صدوق> در بعضي از شهرهاي <يمن> وجود دارد، ايشان به پادشاه وقت خبر داد و او را در جهت دستيابي به آن كتاب، وزيري از هيات دولت را همراه با هدايا و تحفههاي بسيار به نمايندگي خود به جانب پادشاه يمن روانه ساخت و پادشاه بخشي از املاك به خصوص را براي كتاب <بحارالانوار> وقف نمود تا از درآمد آن، نسخههاي متعددي نوشته شود و وقف طلاب گردد. و از اين روست كه گفته شده: <العلماء ابناء الملوك> (عالمان فرزندان پادشاهاناند) و لذا با خاطري آسوده و حواسي جمع و برنامهاي منظم و با وسايل آماده و فرصتهاي برنامهريزي شده و با دلهاي پذيرا و مطمئن، به موضوعات مورد نظر خويش روي آوردند، و به جايگاههاي والايي دست يافتند و به آنجا رسيدند كه آيندگان بدان دست نيافتند، چرا كه دربها برويشان بسته شد و آن زمينهها برايشان ممكن نشد.
اتي الزمانَ بنوُه في شَبيبته فبرَّهُم، واتيناه علي الهرَم...
منابع:
روزنامه اطلاعات