قدری از این مطلب در بیان معنی تواضع مذکور شد. بدان که تکبر بدترین صفات ذمیمه است و موجب مذلت دنیا و آخرت می گردد. و کفر و عناد کفار هر قومی، از روی تکبر صادر شده است. و اول معصیتی که خدا را کردند معصیت شیطان بود که تکبر کرد از سجده حضرت آدم، و ملعون ابد شد. چنانچه حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه در خطبه قاصِعه می فرماید که: حمد و سپاس خداوندی را که لباس خود گردانید عزت و کبریا را، و این دوصفت را از برای خود اختیار نمود و قورق خود گردانید و برغیر خود حرام کرد، و این دو صفت را از برای خود برگزید، و لعنت خود را مقرر ساخت برای کسی از بندگان که با او در این دو صفت منازعه نماید. پس اول مرتبه در این باب، ملائکه را امتحان فرمود، با این که عالم بود به آنچه در دلهای ایشان مخفی بود. پس فرمود که: من بشری خلق می کنم از گل. پس هرگاه خلقت او را درست کنم و از روح خود در او بدمم، همه از برای او سجده کنید (از روی تعظیم). پس ملائکه همه سجده کردند بغیر از ابلیس که حمیت او را دریافت، و افتخار کرد بر آدم به خلق خود، و تعصب کرد بر آدم به سبب اصل خود، که: اصل من از آتش است و اصل آدم از خاک است، و من از او بهترم. پس والله که او پیشوای متعصبان شد و سلف متکبران گردید، که اول مرتبه اساس تعصب را او گذاشت. و با خدا نزاع کرد در ردای تَجَبُر که مخصوص خداست، و پوشید لباس تَعَزُز را، و از سر افکند قناع تذلل و انقیاد را. آیانمی بینید که خدا چگونه او را به سبب تکبر حقیر گردانید، و به سبب تَرَفع او را پست کرد، و در دنیا او را ملعون گردانید، و در آخرت آتش جهنم از برای او مهیا کرد. و اگر خدا می خواست که آدم را از نوری خلق کند که روشنی او دیده ها را خیره کند، و ضیای او عقلها را حیران گرداند، و بوی خوشاو نفسها را تنگ کند، میتوانست کرد. و اگر چنین میکرد هر آینه گردنها برای او خاضع می گردید و اطاعت بر ملائکه آسان می شد. ولیکن حق تعالی ابتلا می فرماید خلقش را به بعضی از چیزها که اصلش و علتش بر ایشان مخفی است، تا آن که به آزمایش، مطیع و عاصی از یکدیگر جدا شوند، و تکبر از ایشان زایل گردد، و خُیلا از ایشان دور شود. پس عبرت بگیرید به آنچه حق تعالی به ابلیس کرد به سبب تکبر در هنگامی که نافرمانی کرد: آن عمل طویل و سعی بسیار او را حَبط کرد با آن که شش هزار سال عبادت خدا کرده بود. پس کی سالم می ماند بعد از شیطان با آن عبادت اگر مثل تکبر او را به عمل آورد؟ پس حذر نمایید از این دشمن خدا که شما را به بلای خود مبتلا گرداند، و بپرهیزید از مکرها و حیله های او، و تذلل و اطاعت را بر سر خود بگیرید، و تعزز و تجبر را در زیر پای خود درآورید، و تکبر را از گردنهای خود بیفکنید، و تواضع را سلاح و حربه خود کنید در دفع دشمن خود شیطان و لشکرهای او. به درستی که او را از هر امتی لشکرها و اعوان و پیادگان و سواران هست. و مباشید از بابت قابیل که تکبر کرد بر برادر خود بدون فضلی که خدا از برای او مقرر ساخته باشد. بلکه عظمت را بر خود بست، و حسد برادر خود برد، و حمیت در دلش آتش غضب را برافروخت، و شیطان باد کِبر در دماغش دمید، و برادر خود را کشت و به ندامت ابدی گرفتار شد، و گناه کشندگان راتا روز قیامت بر خود لازم گردانید. پس، از خدا بترسید، و دشمنی با نعمتهای خدا مکنید، و حسد مبرید بر فضل صاحبان فضل، و عبرت بگیرید به آنچه رسید به متکبران امتهای پیش از شما از عذابها و غضبهای الهی، و پند بگیرید از قبرهای ایشان که روها و پهلوهای ایشان را به خاک گذاشته اند، و پناه بگیرید به خدا از چیزهایی که موجب کبر است، چنانچه از بلاهای دهر پناه میگیرید.
به درستی که اگر خدا رخصت تکبر از برای احدی از خلقش می داد هرآینه از برای پیغمبران و رسولانش رخصت می فرمود. ولیکن حق سبحانه و تعالی تکبر را از برای ایشان نپسندیده، و تواضع و فروتنی را برای ایشان پسندیده؛ پهلوهای روی خود را بر زمین می گذاشتند، و روی خود را نزد خدا بر خاک می مالیدند، و بال مرحمت و مسکنت برای مؤمنان می گسترانیدند. و جماعتی بودند که در زمین، ایشان را ضعیف می شمردند، و خدا ایشان را مُمتَحَن ساخته بود به گرسنگی، و مبتلا گردانیده بود به مشقتها، و به محنت می داشت ایشان را به ترس و بیم از دشمنان، و در بوته مکروهات، ایشان را مصفا و خالص می گردانید. پس خشنودی و غضب خدا را از مردم به بسیاری مال و فرزندان مدانید زیرا که غنا و توانگری فتنه الهی است، و فقر و درویشی امتحان خداست. به درستی که حق تعالی امتحان می فرماید بندگان متکبرش را به دوستان خود که در نظر، ضعیف و حقیر می نمایند.
و به تحقیق که موسی بن عمران و برادرش هارون داخل شدند بر فرعون، و پیراهنهای پشمپوشیده پودند و عصاها در دسث داشتند. پس شرط کردند از برای او اگر مسلمان شود ملکش باقی و عزتش دایمی باشد.
فرعون گفت که: تعجب نمی کنید از این دو مرد ضعیف که از برای من شرط دوام عزت و بقای ملک می کنند و خود با این حال اند از فقر و مذلت! چرا دسترنجهای طلا در دست ندارند؟ چون طلا و جمع کردن آن در نظرش عظیم بود و جامه پشم و پوشیدن آن در دیده اش حقیر می نمود. و اگر حق تعالی می خواست در هنگامی که پیغمبرانش را مبعوث می گردانید که از برای ایشان گنجها و معدنهای طلا بگشاید و باغها و بستانها به ایشان عطا فرماید و مرغان آسمان و وحشیان زمین را برایش جمع آورد، هرآینه می کرد. و اگر چنین می کرد ابتلا و امتحان برطرف می شد و استحقاق جزا نمی ماند، و آنها که قبول رسالتهای ایشان می کردند اجرهای امتحان کرده شدگان را نمی داشتند، و مؤمنان استحقاق ثوابهای نیکوکاران به هم نمی رسانیدند. ولیکن حق تعالی پیغمبران را با عزمهای قوی فرستاد، و به حالی ایشان را داشت که به ظاهر در نظرها ضعیف نمایند، با قناعتی که دیده ها و دلها پر بود از بی نیازی ایشان، و با فقری که گوشها و چشمها مملو بود از محنتهای ایشان. و اگر پیغمبران صاحب قوتی می بودند که هیچ کس قصد ضرر ایشان نتواند کرد، و با عزت و غلبه می بودند که مغلوب هیچ کس نتوانند شد، و ملک و پادشاهی می داشتند که مردم گردنها به سوی آن دراز کنند و به طمع مال و عزت از اطراف عالم به سوی آن پادشاهی بار بندند، هرآینه اطاعت ایشان بر خلق بسیار آسان بود، و از تکبر کردن ایشان دور بود، و هرآینه ایمان میآوردند، یا از ترسی که ایشان را قهر می نمود، یا از طمع و رغبتی که ایشان را مایل می گردانید.
پس نیتها برای خدا خالص نمی شد، و حسنات میان رضای خدا و خواهشهای نفس مشترک می بود. ولیکن حق تعالی می خواست که متابعت پیغمبران او، و تصدیق به کتابهای او، و خشوع نزد ذات مقدس او، و شکستگی در اطاعت امر او، و منقاد شدن نزد طاعت او، امری چند باشند مخصوص او و خالص از برای او که شائبه دیگر به آنها مخلوط نشود. و هرچند امتحان و اختبار بیشتر است ثواب و جزا عظیمتر است.
نمی بینید که حق سبحانه و تعالی اولین و آخرین را از آدم تا خاتم امتحان کرده است به سنگی چند که ضرر و نفعی به ظاهر نمی رسانند، و نمی بینند و نمی شنوند، و آنها را خانه خود نام کرده و محترم گردانیده، و بقای آنها را موجب صلاح خلایق گردانیده، و آن خانه را در سنگستانی گذاشته از همه جای زمین ناهموارتر، در دره بسیار تنگ، در میان کوههای درشت و ریگهای نرم که عبور از هر دو مشکل است، و چشمه ها و چاههای کم آب، و شهرهای دور از یکدیگر که در آن وادی هیچ حوانی نشو و نما نمی تواند کرد. پس امر کرد حق تعالی آدم و ذریتش را که متوجه آن خانه شوند در هر جا که باشند، و طی کنند بیابانهای خالی و دریاهای عمیق را، و بر پای خود ژولیده مو و گردآلوده برگرد آن خانه بدوند و طواف کنند، در حالتی کهجامه های معتاد خود را کنده باشند، و به دراز کردن موها خلقت خود را قبیح کرده باشند. و این ابتلایی است عظیم و امتحانی است دشوار که حق تعالی آن را سبب رحمت و وسیله جنت خود کردانیده است. و اگر می خواست بیت الحرام و مشاعر عظام را در میان باغستانها و نهرها و زمینهای نرم و هموار قرار دهد که اشجارش بسیار، و میوه هایش نزدیک، و شهرها و بناهایش متصل به یکدیگر باشد، و جمیع راهش همه آبادان و معمور باشد، می توانست کرد. ولیکن چون امتحان کمتر بود، ثواب کمتر می بود. و اگر اساس خانه کعبه و سنگهای بنایش از زمرد سبز بود یا از یاقوت سرخ بود با نور و روشنی و ضیا، هرآینه راه شک از دلها بسته می شد، و مجاهده شیطان از دلها بر می خاست، و خَلَجان شک از خاطره ها برطرف می شد. ولیکن حق تعالی امتحان می فرماید بندگانش را به انواع شداید، و از ایشان بندگی می طلبد با الوان مجاهده، و مبتلا می سازد ایشان را به اقسام مکاره برای این که تکبر را از دلهای ایشان بیرون کند، و تذلل و انقیاد را در نفوس ایشان جا دهد. و این عبادتهای صعب را درهای گشوده گردانیده است به سوی فضلش، و سببهای مهیا گردانیده ساخته است برای عفوش. و از این باب است آنچه حراست فرموده است حق تعالی بندگان مؤمنش را به نمازها و زکاتها و مشقت روزه ها در روزهایی که واجب گردانیده است، برای این که اعضا و جوارح ایشان را ساکن گرداند و ذلیل سازد، و دیده های ایشان را خاشع گرداند، و نفوس ایشان را ذلیل گرداند و دلهای ایشان را پست گرداند، و خیلا و تکبر را از ایشان بردارد، به سبب این که روهای کریم خود را بر خاک بمالند نزد خدا از وری تواضع و فروتنی، و بهترین جوارح و اعضای خود را بر زمین گذارند از روی تَصاغُر و شکستگی، و شکمها بر پشتها بچسبد از روزه برای تذلل و انفیاد امر الهی، یا آنچه در زکات هست از صرف کردن میوه های زمین و غیر آن بر فقرا و مساکین. نظر کنید به آنچه در این اعمال حق تعالی مقرر فرموده است از کندن و برانداختن ماده های فخر و تکبر. چون خطبه قاصعه بسیار طولانی است، حاصل مضمون چند فقره را در این مقام درج کردیم برای کثرت فواید این مضامین عالیه. و اگر کسی خواهد بر مفاسد تکبر کما هو حقه مطلع گردد باید که سراسر آن خطبه شریفه را مطالعه فرماید. و به سند معتبر منقول است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند از ادنای مراتب الحاد. فرمود که: تکبر ادنای مراتب الحاد است.
و در حدیث دیگر فرمود که: کبر در بدان خلق می باشد از هر جنسی که باشند. و کبر ردای خداست (یعنی مخصوص اوست). هر که باخدا منازعه کند در ردای او، خدا زیاده کند پستی او را.
و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: عزت ردای خداست و کبر ازار خداست. هر که چیزی از این دو صفت را برخود ببندد خدا او را سرنگون در جهنم افکند. و در حدیث دیگر فرمود که: کسی داخل بهشت نمی شود که در دل او به قدر سنگینی ذره ای از کبر باشد.و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: در چهنم وادیی هست برای متکبران که آن را سقر میگویند. شکایت کرد به حق تعالی از بسیاری گرمی خود، و سؤال کرد رخصت نفس کشیدنی را. پس چون نفس کشید، جهنم از نفس او سوخت. و در حدیث دیگر فرمود که: حق تعالی متکبران را در روز قیامت به صورت مورچه های ریزه خواهد کرد که پامال خلایق باشند، تا حق تعالی از حساب ایشان فارغ شود. و به روایت دیگر فرمود که: هیچ بنده نیست مگر آن که در سرش لجامی هست، و ملکی او را در دست دارد. پس اگر تکبر می کند آن ملک بر دهانش می زند که: پست شو! خدا تو را پست کند. پس پیوسته نزد خود از همه کس عظیمتر است و در دیده مردم از همه کس حقیرتر است. و اگر تواضع و فروتنی می کند خدا او را بلند می کند و آن ملک به او می گوید که: بلند شو! خدا تو را بلند گرداند. پس او پیوسته حقیرترین مردم است در نفس خود، و رفیعترین خلق است در دیده مردم.
برگرفته از کتاب عین الحیات علامه مجلسی ره