علامه در مسير احياى علوم اهل بيت (عليهم السلام) راه استادش فيض را در پيش گرفت و با رها كردن علوم عقلى با كوله بارى از تعبد به سوى نورى كه از قله بلند روايات و احاديث مى تابيد شتافت و در اولين قدم «كتب اربعه» را به صحنه درس و بحث كشاند. «ضمن نگاشتن شرح بر اصول كافى و تهذيب، از شرح «من لايحضره الفقيه» كه پدرش بر آن شرحى نگاشته بود، خوددارى كرد و يكى از شاگردانش را به نوشتن شرح استبصار([1]) تشويق نمود.»([2]) وى طلاب را كه مدتها از روايات و احاديث جدا بودند به مطالعه و تحقيق در روايات تشويق كرد و براى حفظ و نگهدارى كتب اربعه از گزند حوادث روزگار و تحويل دادن آنها به نسل فردا بدون هيچ گونه كم و كاستى و تحريف اعلام كرد «اگر هر يك از طلاب كتب اربعه را بنويسد، به دريافت يك اجازه از او نايل خواهند شد. طلاب با شوق تمام به نوشتن كتب اربعه پرداختند و نسخه ها را نزد علامه مى بردند و او با خط خود در پشت نسخه هاى آنها اجازه آنان را مى نوشت.»([3])
علامه با خود مى انديشيد كه تدريس كتب اربعه و توجه به بعضى از ديگر كتابها چون «ارشاد مفيد»، «قواعد علامه» و «صحيفه سجاديه» تنها اين كتب را از خطر نابودى نجات خواهد داد اما براى كتب ديگر چه بايد كرد؟ انديشه درباره هزاران كتاب شيعه كه در كوره هاى حمام يغماگران و فرهنگ كشان به خاكستر تبديل شده بود و نيز صدها نسخه كوچك و بزرگ روايات كه از حوادث روزگار مصون مانده يا در كنج صندوقخانه ها پنهان شده بود و يا آنها را به نقاط دور دست دنيا كشيده بودند او را آزار مى داد. از سوى ديگر تعصب خشك اهل سنت در نابودى ذخيره هاى گرانبهاى تشيع و احتمال سقوط دولت صفويه به دست دو قدرت بزرگ شرق و غرب اهل تسنن و نفوذ قدرتمندانه صوفيان در دربار و جامعه و نقشه هاى آنان براى تحريف بسيارى از روايات، بى توجهى طلاب به كتب روايات و احاديث بيش از پيش آثار اهل بيت را در معرض خطر و نابودى قرار داده بود. از اين رو تلاش همه جانبه اى براى به دست آوردن آثار تشيع آغاز كرد به گونه اى كه او در اين تلاش وسيع دويست اصل (و منبع مكتوب) از اصول چهارصد گانه معتبر شيعه را به دست آورد و نفيس ترين كتابخانه تشيع را گرد آورد. حتى در زمانى كه به علامه خبر دادند كه نسخه كتاب «مدينة العلم» در يكى از كتابخانه هاى يمن به چشم خورده است علامه اين مطلب را با شاه در ميان گذاشت. شاه سفيرانى را با هداياى فراوان و گرانبها نزد پادشاه يمن روانه آن كشور كرد و از او كتاب «مدينة العلم» را در خواست نمود اما هيچ گاه آن كتاب به دلايل نامعلوم به دست علامه نرسيد.([4]) علامه در ادامه كارهاى فكرى-فرهنگى خود بسيارى از كتب گذشتگان را كه علما در مسائل گوناگون نگاشته بودند احيا كرد و طلاب را به نسخه بردارى از آنها تشويق و ترغيب نمود و كتابهايى كه غبار غربت آنها را فراگرفته و كسى آن را نمى شناخت و مطالعه نمى كرد با دستخط مباركش در زير آن مى نوشت كه اين كتاب غريب مانده و كسى آن را نمى خواند»([5])
پی نوشت:
[1]- كتاب معتبر شيعه از شيخ طوسى.
[2]- الامل الآمل، حر عاملى، ج2، ص248.
[3]- يادنامه علامه مجلسى، ص26.
[4]- اعيان الشيعة، ج9، ص183.
[5]- زندگينامه علامه مجلسى، ج1، ص117.
منابع:
حسن ابراهيم زاده :: گلشن ابرار جلد1