حافظ ابونعيم

احمد بن عبدالله،لفظ ابونعيم در [مورد] بسياري از رجال استعمال شده و بيشتر به فتح نون است،و در خصوص اين شخص به تصغير تصريح كرده اند.

لفظ حافظ در اصطلاح ارباب درايت و حديث جهت كسي استعمال مي شود كه يكصد هزار حديث با اسناد حفظ داشته باشد. چنان چه هم كسي سيصد هزار حديث با اسناد حفظ مي داشته او را حجت مي گفتند،و حافظ كل احاديث مدوّنه را حاكم مي گفته اند. حافظ در اصطلاح ارباب قرائت بر كسي استعمال مي شود كه تمام قرآن را به ده قرائت حفظ داشته باشد. به احسن تجويد،يا به هفت قرائت و يا اقلاً به يك قرائت به طور صحيح حفظ داشته باشد.(1)
شايد حافظ شاعر شيرازي معروف،به همين مناسبت كه حافظ قرآن بوده او را حافظ گفته اند چنان چه خود او هم گفته:
عشقت رسد به فرياد گر خود بسان حافظ
قرآن زبر بخواني با چارده روايت

بر حسب آنچه از خود ابونعيم حكايت كرده اند،يكي از اجداد او مهران غلام عبدالله بن معاويه سبط جعفر طيّار كه در اصفهان سلطنت نموده – صد و بيست و هفت،و اين مهران اول شخص از اجداد اوست كه مسلمان شد.
و ديگر از اجداد او ، محمد بن يوسف بناء است كه از بزرگان اهل تصوّف بوده و مقبره ي او كه در محله ي خاجو است با كمال شكوه و شوكت و گنبد و صحن زيارتگاه و مورد تعظيم مي بود،تا در همين قرن اخير يكي از علما (2) حكم نمود خراب ساختند،و آجرهاي او در بناي مسجدي صرف نمودند. و محله ي اطراف او به همان اسم شيخ يوسف حاليّه خوانده مي شود.
زماني كه شاردن فرانسوي به اصفهان آمده اين مقبره را به اسم شيخ سبناء مخفف شيخ يوسف بناء با احترام نوشته است، (3) چنان چه مقبره ي خود حافظ را نيز با وضع بنا و كيفيت.توسلات اهالي به آن مقبره به طور احترام ذكر كرده نزديك مقبره ي شيخ ابوالمسعود واقعه در محله ي درب شيخ.
زمان كمي پس از شاردن بوده است كه ميرلوحي يكي از علماي اصفهان به مناسبت دشمني با مجلسي و توهين به اوبه سبب اين كه جد ملا محمد تقي مجلسي بوده است حكم به خراب كردن او مي دهد،و مرديدانش خراب مي كنند چون كه متهم به تسنّن بوده است.
مقبره ي حافظ در قبرستان آب بخشان نزديك راهي كه به سمت سر قبر آقا مي رود در كنار جاده اي كه معبر جاده كه فاصله ي ميانه ي قبر او و غسالخانه ي كهنه [بوده] واقع شده است،مقابل يك ستون آجري كه مسجد بوده و متعلق به بقعه ي حافظ و حاليّه ستون متعلق به غسالخانه ي كهنه است و فاصله ي ميان آن دو ستون و قبر تقريباً ده زرع است.
ابونعيم از سليمان طبراني و غيره روايت مي كند. مجملاً ابونعيم در فن روايت و تاريخ اهميت داشته و پس هفتاد و هفت سال زندگاني در چهارصد و سي وفات نموده و بعضي هم عمر او را نود و چهار سال گفته اند. از تأليفات او كتابي است در موضوع اصفهان و خصوص اشخاص معروف آن.

**حافظ ابونعيم (به تصغير) احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحق بن موسي بن مهران اصفهاني،سبط محمد بن يوسف البنّاء الاصفهاني.
محدّث جليل القدر و عظيم المنزله،در رجب سال 330 يا (336) در اصفهان متولد شده،و جهت اخذ حديث و تحصيل علم،به شهرهاي مختلف مسافرت فرموده،و سرانجام در يكشنبه 21 محرم سال 430 در اصفهان وفات يافته،در قبرستان آب بخشان مدفون گرديد.
شرح حالش در عموم كتب شيعه و سنّي (4) به جلالت قدر و وثاقت،مذكور است.
كتب زير از اوست:
1. اربعين در حالات حضرت مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشريف)؛
2. تاريخ اصفهان،در دو مجلّد،به طبع رسيده؛
3. حليه الاولياء،معروف ترين تأليف او؛
4. ذكر المهدي (عليه السلام)؛
5. ما نزل من القرآن في اميرالمؤمنين علي (عليه السلام)؛
6. معرفه الصحابه،و يازده مجلّد كتاب ديگر.

در كتب رجال از او به حافظ اصفهان،و گاهي حافظ دنيا تعبير مي كنند. وي از اجداد علامه ي مجلسي است. برخي او را سني يا صوفي،و عده اي شيعه مي دانند.
از ابي بكر احمد بن علي بن ثابت خطيب (5) نقل شده كه او گويد: جمع كرد بين حديث و فقه و تصوّف،و نديدم احدي را از مشايخ خود حافظ تر از او.
از شيخ ابوعبدالله محمد بن محمد اصفهاني (6) نقل شده است كه چون سلطان محمود غزنوي بر اصفهان استيلا يافت،از طرف خود،كسي را بر اين شهر والي گرانيد،مردم او را بشوريدند و او را كشتند. سلطان محمود مجدداً به شهر مراجعت نموده و مردم را تأمين داد،و از تقصير آنان درگذشت. چون روز جمعه شد و مردم جهت نماز جمعه در مسجد حاضر شدند جمعي كثير از مردم بكشت،و چون مردم شهر قبلاً حافظ ابونعيم را از ورود به مسجد منع كرده بودند از اين مهلكه جان به سلامت برد،و اين موضوع را از كرامات حافظ دانسته اند.
مؤلف طرايق الحقايق (2 : 251) وي را از مورخين صوفيه مي نويسد.
در مذهب حافظ ابونعيم اختلاف است،لكن قول به تشيّع او از جهاتي برتر از اقوال ديگر است. در روضات الجنات (1: 75) گويد: نقل
شده است كه ميرلوحي موسوي سبزواري ساكن اصفهان از جمله كساني است كه با مجلسي عداوت داشته و از جهت همين
عداوت،مردم را تحريك نموده،و قبر حافظ ابونعيم را خراب كرده،و از اين تخريب قصد اذيّت و آزار علامه مجلسي را داشته است.
و هم در آنجا از (نظام الاقوال) نقل مي كند كه قبر حافظ ابونعيم در اصفهان است،آن را زيارت كرده ام،و بر آن مكتوب است:
قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم):
مكتوب علي ساق العرش: لا اله الا الله،وحده لا شريك له،محمد بن عبدالله عبدي و رسولي،و أيّدته بعلي بن ابي طالب (عليه السلام)،رواه الشيخ الحافظ المؤمن الثقه العدل أبونعيم أحمد بن محمد بن عبدالله،سبط احمد بن يوسف البنّاء الاصفهاني.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: روضات الجنات،ذيل عنوان احمد بن سعيد معروف به ابن عقده،ج1،ص208
2. حاج شيخ محمد باقر نجفي. (مؤلف)
3. اين شخص معمار معروفي بوده كه مسجد قديمي اصفهان را ساخته است و چنان كه در تاريخ اصفهان مسطور است اواخر عمر خود را در اين محله كه آن زمان سكنه اي نداشت در عزلت به پايان رسانيد و در كمال زهد و تقوي در آنجا از دنيا رفته است. ر.ك.سفرنامه ي شاردن.ترجمه ي حسني عريضي،اصفهان. 1379 ، ص149.
4. اعيان الشيعه 9: 4 و روضات الجنّات: 75 و غيره.
5. طبقات الشافعيه: 47.
6. تبيين كذب المفتري: 246.

نويسنده:مير سيد علي جناب
 
منابع:

رجال و مشاهير اصفهان

خواندن 4825 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.