فصل دوم:اصناف زنان و صفات پسندیده و ناپسندیده ایشان

از حضرت صادق علیه السلام منقول است: زن به منزله قلاده ای است که در گردن خود می افکنی، پس ببین که چگونه قلاده برای خود می گیری.

و فرمود: زن صالحه و غیر صالحه هیچ یک قیمت ندارند، زن صالحه طلا و نقره، قیمت و قدر او نیست بلکه او بهتر است از طلا و نقره، و زن غیر صالحه به خاک هم نمی ارزد، خاک بهتر از اوست.

و حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دختر به کفو و متل خود بدهید و از کفو و مانند خود دختر بخواهید و از برای نطفه خود، زنی را پیدا کنید که شایسته آن باشد و فرزند از او به هم رسانید.

در حدیث صحیح از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است: هرکه زنی بخواهد برای حسن و جمال یا از برای مال، از هر دو محروم ماند و اگر از برای دین داری و صلاح او بخواهد، حق تعالی مال و جمالِ او را روزی کند.

حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: زن باکره بخواهید که فرزند بسیار آورد، و زن مقبولی که فرزند نیاورد مخواهید. که من مباهات می کنم به شما با امّت های پیغمبران دیگر در روز قیامت، مگر نمی دانی که فرزندان در زیر عرش الهی از برای پدران خود طلب آمرزش می کنند و حضرت ابراهیم ایشان را نگاه داری می کند و حضرت ساره ایشان را تربیت می نماید در بالای کوهی از مشک و عنبرو زعفران.

در حدیث دیگر فرمود: دختران باکره بخواهید که دهان های ایشان خوشبوتر و رَحِم های ایشان خشک تر و پستان های ایشان پر شیرتر است و فرزندان آورنده ترند. مگر نمی دانید که مباهات می کنم به بسیاری شما در روز قیامت حتی به فرزندی که نا تمام از شکم افتاده باشد، او می آید و خشمناک بر در بهشت می ایستد، پس حق تعالی می فرماید: داخل بهشت شو. می‌گوید: نمی روم تا پدر و مادرم پیش از من نروند. پس حق تعالی به ملکی امر می فرماید: پدر و مادرش را بیاور داخل بهشت کن. پس به طفل خطاب می فرماید: ایشان را داخل بهشت کردم برای زیادتی رحمت من نسبت به تو.

از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: بخواه زن گندم گون، فراخ چشم، سیاه چشم، بزرگ سر، میانه بالا، پس اگر او را نخواهی اش بیا مَهر را از من بگیر.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم چون به خواستگاری زنی می فرستاد، می فرمود: گردنش را بو کنند که خوشبو باشد و غوزک پایش پر گوشت باشد.

از امام رضاعلیه السلام منقول است: از سعادت آدمی است که زن سفیدی داشته باشد. و حضرت صادق علیه السلام فرمود: چون خواهید زنی را خواستگاری کنید از مویش بپرسید، چنانچه از رویش می پرسید که نصف حسن مو است.

به سند معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین زنان شما زنی است که فرزند بسیار آورد و دوست شوهر باشد و صاحب عفت باشد و در میان خویشان خود عزیز باشد و نزد شوهرش ذلیل باشد و از برای شوهر خود زینت و بشاشت کند و از دیگران شرم کند و عفت ورزد، هرچه شوهر گوید شنود و آنچه فرماید اطاعت کند، و چون شوهر با او خلوت کند آنچه از او خواهد مضایقه نکند، اما به شوهر در نیاویزد که او را به تکلف بر جماع بدارد. بعد از آن فرمود: بدترین زنان شما زنی است که در میان قوم خود خوار و پست باشد و بر شوهر مسلّط باشد و فرزند نیاورد و کینه ورز باشد و از اعمال قبیحه بروا نکند و چون شوهر غایب شود زینت کند و خود رابه دیگران نماید و چون شوهر آید مستوری اظهار کند و سخنش را نشنود و اطاعتش نکند و چون شوهر با او خلوت کند مانند شتر صعب مضایقه کند از آنچه شوهر به او اراده دارد و قبول نکند، و از تقصیرش در نگذرد.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: زنی دارم که هرگاه به خانه می روم مرا استقبال می کند و چون بیرون می آیم مشایعت می کند و چون مرا غمگین می بیند می گوید: چه غم داری اگر از برای روزی غم می خوری، خدا متکفل روزی تو و دیگران شده است و اگر برای آخرت غم می خوری خدا غم تو را زایل می کند. حضرت فرمود: خدا کارکنانی دارد، این زن از کارکنان خداست و نصف ثواب شهید دارد.

در حدیث دیگر فرمود: بهترین زنان امت من آن است که خوش روتر و مَهرش کمتر باشد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: خوبی زن آن است که مهرش کم باشد و زاییدنش آسان باشد، و شومی زن آن است که مهرش گران و زاییدنش دشوار باشد.

حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهترین زنان شما زنان قریشند و مهربان ترین زنانند به شوهران، و رحیم ترین ایشان اند به فرزندان، و امانند به شوهران، و باعفتند از دیگران، و مصداق قریش در این زمان ساداتند.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: خداوند عالمیان می فرماید که چون خواهم جمع کنم برای مسلمانی نیکی های دنیا و آخرت را، به او می دهم دل شکسته خاشع و زبان ذکر کننده و بدنی صبر کننده بر بلا، و زن مؤمنه، که هرکاه به او نظر کند شاد شود و چون غایب شود شوهر خود را نکاهداری کند و مال شوهر را ضایع نکند.

در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در بنی اسرائیل شخصی بود بسیار عاقل و مال بی شمار داشت و یک فرزند داشت از زن عفیفه که در شکل و شمایل به او شبیه بود، و دو فرزند داشته از زن دیگر که عفتی نداشت، چون وقت فوت او شد گفت: همه مال من از یکی از شماها است. چون مُرد، هر یک دعوی کردند که مال از من است. به نزد قاضی رفتند، قاضی گفت: به نزد آن سه برادر که به عقل مشهورند بروید. پیش یکی از آن ها رفتند، مرد پیری بود، گفت: بروید به نزد فلان برادر من که از من بزرگ تر است، به نزد او که رفتند نه پیر بود و نه جوان، او گفت: به نزد برادر بزرگ تر از من بروید. چون به نزد او رفتند او را جوان یافتند. پس اوّل سؤال کردند، به چه سبب برادر کوچک تر از همه پیرتر، و تو از همه بزرگ تری و از ایشان جوان تری؟ گفت: اما آن برادر کوچک زن بسیار بدی دارد و بر بدی های او صبر می کند که مبادا به بلای دیگر مبتلا شود که صبر نتواند کرد، به این سبب از همه پیرتر می نماید. و اما آن برادر دیگر زنی دارد که گاه گاه خوشحالش می کند به این سبب میانه حال مانده است. و من زنی دارم که همیشه مرا خوشحال دارد و هرگز آزرده ام نمی کند به این سبب جوان مانده ام.

پس برادران حال خود را نفل کردند. گفت: اوّل بروید و استخوان پدر خود را بیرون آورید و بسوزانید و بعد از آن بیایید تا در میان شما حکم کنم. چون رفتند پسر کوچک شمشیری برداشت و برادرانش کلنگ ها برداشتند و چون بر سر قبر رسیدند آن دو برادر کلنگ بر قبر زدند که قبر را بشکافند، برادر کوچک شمشیر کشید که نمی گذارم قبر پدرم را بشکافید و من از حصه خود گذشتم و مال را به شماها گذاشتم. چون به نزد قاضی آمدند، قاضی مال ها را به پسر کوچک داد، و به آن ها گفت: اگر شماها هم فرزند او می بودید، چنانچه برادر کوچک را شفقت فرزندی مانع شد از درآوردن و سوختن پدر، شما را هم مانع می شد.

 

برگرفته از کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی ره

خواندن 5733 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.